۱۵ بهمن ۱۳۹۴

محال اندر محال اندر محال است.

گوشه‌ی لباسم روی صورت بچه‌ای بود که داشت از سینه‌م شیر می‌خورد
و
نگاه تو از ویزور دنبال شکل خوبی می‌گشت که ثبتش کنه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر