آره! کلمهش واقعاً حملهس، چون تا یک ثانیه قبلش اثری از اشک نیست و بعد
هی اشک
اشک
تا چند دقیقه
و
همونطوری که اومده بود، میره.
امروز که پشت میزکارم نشسته بودم و داشتم نواراره رو توی کمانش جامیانداختم و فکر میکردم چه خوب شد که غذا برای پرندهها میذارم و میان تو بالکن و آوازشون رو میشنوم، اشک اومد و خندهم گرفته بود به حالم.
برم به کارم برسم تا حملهی بعدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر