۲۰ شهریور ۱۳۹۵

با لشکر غم

میشد براده‌ی بزرگ‌تری باشه.
میشد که با یه ذره قرمز شدن و قطره چشم ماجرا تموم نشه.
میشد هزار چیز دیگه، هزار جور دیگه حرکت کنن و من الان این‌جا نباشم.
هستم ولی.
و عکس‌هامون رو دارم می‌بینم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر