۲۷ شهریور ۱۴۰۲

کنار اقیانوس مردن

نمیدونم کجای ماه هستیم و اوضاع هورمون چیه ولی این حال، حال الان و امروز و دیروز نیست. دلم میخواد تو همین هوای ابری بمیرم و خاکسترم کنن و وقت غروب که آسمون نارنجیه، رو همین اقیانوس لعنتی بریزن. دلم نمیخواد هیچ آینده‌ای رو که بهترینش کنار تو بودنه. دلم هیچ فردایی رو نمیخواد که چه خوشحال باشم چه همون همیشگی. عزیزدلم من هیچی نمیخوام غیر نبودن. هیچی واقعی. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر